یک بخش گسترده در واژگان زبان انگلیسی، اسامی شغلها به انگلیسی است. به دلیل گسترده بودن انواع مشاغل، تعداد زیادی لغت مربوط به شغل به زبان انگلیسی وجود دارد. در این درس از سری درسهای آکادمی روان، لیستی کامل از اسامی شغلها به انگلیسی (jobs) بر اساس دستهبندیهای جداگانه قرار داده شده است.
شغلها به زبان انگلیسی با مثال و ترجمه
Architect معمار
.Nina is studying to be an architect
نینا دارد درس میخواند که معمار شود.
Artist هنرمند
.The young artist showed me his recent canvases
هنرمند جوان بومهای نقاشی اخیرش را به من نشان داد.
از دست ندهید: کسب درآمد دلاری از آموزش زبان انگلیسی
Astronaut فضانورد
.An astronaut will attempt to leave the stationary spaceship and then return to it
یک فضانورد تلاش خواهد کرد تا سفینه فضایی ثابتش را ترک کند و دوباره به آن بازگردد.
Baker نانوا
.The baker bakes his bread in the bakery
نانوا نانش را در نانوایی میپزد.
Ballet Dancer رقصنده باله
I wanted to be a ballet dancer when I was a child
وقتی بچه بودم می خواستم رقصنده باله شوم
Bartender متصدی بار
.The bartender handed me a mug of lukewarm beer
متصدی بار یک ماگ آبجو رقیق به من داد.
Bellboy پیشخدمت
.Here are your keys. The bellboy will take your luggage upstairs
بفرمایید کلیدهایتان. پیشخدمت چمدان شما را به بالای پلهها خواهد آورد.
Biologist زیست شناس
.The biologist stained the specimen before looking at it through the microscop.
زیستشناس نمونه آزمایش را قبل از اینکه از طریق میکروسکوپ نگاه کند، رنگ زد.
Boxer بوکسور
.The boxer had pummelled his opponent into submission by the end of the fourth round
بوکسور در انتهای راند چهارم، رقیبش را با مشت تسلیم کرد (شکست داد).
Bus Driver راننده اتوبوس
.The bus driver washed the windows as a classical music tape played from his dashboard
راننده اتوبوس همچنان که یک موسیقی کلاسیک از داشبوردش پخش میشد، پنجرهها را شست.
Businessman تاجر
.The money was donated by a local businessman who wishes to remain anonymous
پول توسط یک تاجر محلی که میخواست ناشناس بماند اهدا شد.
Butcher قصاب
.The butcher weighed the meat on the scales
قصاب گوشت را روی ترازو وزن کرد.
Cameraman فیلمبردار
.The cameraman panned down the camera
فیلمبردار دوربین را به باد انتقاد گرفت.
Caretaker سرایدار
.The caretaker ran out and saw off the boys who had been damaging the fence
سرایدار به بیرون دوید و پسرانی که داشتند به حصار آسیب میرساندند را دنبال کرد.
از دست ندهید: 20 شغل پردرآمد رشته زبان انگلیسی
Carpenter نجاری
.She was in the second year of her apprenticeship as a carpenter
او دومین سال کارآموزیش در نجاری بود.
Cashier صندوقدار
.She is a cashier in a bank
او در بانک صندوقدار است.
Chef سرآشپز
.John worked as a chef in the merchant navy
جان در ناوگان نیرودریایی، سرآشپز بود.
Computer Programmer برنامهنویس کامپیوتر
.He’s left his job as a computer programmer and is working as a consultant for a German firm
او شغلش را به عنوان یک برنامهنویس کامپیوتر ترک کرد و دارد به عنوان یک مشاور در یک شرکت آلمانی کار میکند.
Customs Officer افسر گمرک
.The customs officer asked him to empty out the contents of his bag
افسر گمرک از او خواست تا محتویات کیفش را خالی کند.
Delivery Man پستچی
.I did not want to appear like a delivery man
من نمیخوام مثل یک پستچی به نظر برسم.
Dentist دندانپزشک
.Visit your dentist twice a year for a check-up
سالی دوبار دندانپزشکت را برای چکآپ ویزیت کن.
Diver غواص
.We squatted beside the pool and watched the diver sink slowly down
ما کنار استخر چمباته زدیم و غواص را که به آرامی پایین میرفت تماشا کردیم.
کلیک کنید: پر درآمدترین کشورها برای تدریس زبان انگلیسی
Doctor دکتر
.My doctor referred me to a specialist
دکترم را به یک متخصص ارجاع داد.
Electrician تکنسین برق
.The electrician ran a wire from the kitchen to the bedroom
تکنسین برق، یک سیم از آشپزخانه به اتاق خواب کشید.
Engineer مهندس
.The company reinstated him as chief engineer
شرکت او را به عنوان مهندس ارشد دوباره منصوب کرد.
Entrepreneur کارآفرین
.An entrepreneur is more than just a risk-taker. He is a visionary
یک کارآفرین فراتر از یک ریسکپذیر است. او مبتکر است.
Factory Worker کارگر کارخانه
?How many factory workers are in danger of losing their jobs
چند کارگر کارخانه در معرض از دست دادن شغلهایشان هستند؟
Farmer کشاورز
.The farmer grows potatoes in this field
کشاورز در این مزرعه سیب زمینی میپروراند.
Fisherman ماهیگیر
.The fisherman plopped the bait into the river
ماهیگیر طعمه را به رودخانه انداخت.
Flight Attendant مهماندار
.On the plane, the flight attendant brings you a towelette after your meal
در هواپیما، بعد از وعدهی غذا مهماندار برای شما یک حوله کوچک میآورد.
Florist گلفروش
.The florist made up an attractive bouquet
گلفروش یک دسته گل جذاب درست کرد.
Guitarist گیتاریست
.We advertised for a second guitarist
ما برای دومین گیتاریست آگهی زدیم.
Hairdresser آرایشگر
.She set herself up as a hairdresser
او به خودش به عنوان یک آرایشگر میبالد.
Judge قاضی
.He is a judge
او یک قاضی است.
Lawyer وکیل
.He deposited the papers with his lawyer
او کاغذها را به وکیلش سپرد.
Librarian کتابدار
.The librarian returned with the book I wanted
کتابدار با کتابی که میخواستم برگشت.
شاید مفید باشد: سوال و جوابهای مصاحبه کاری به انگلیسی
Lifeguard نجاتغریق
.I applied for a job as a lifeguard at the community pool
من برای شغل نجاتغریق در استخر انجمن در خواست دادم.
Musician موزیسین
.He had been a talented musician in his youth
او در جوانیاش یک موزیسین ماهر بود.
Nurse پرستار
.A nurse took her arm and led her to a chair
یک پرستار بازوی او را گرفت و او را به سمت یک صندلی برد.
Pharmacist داروساز
.The pharmacist will make up your prescription
داروساز داروهای شما را آمده خواهد کرد.
Photographer عکاس
.I think she’ll be successful as a photographer
من فکر میکنم او به عنوان یک عکاس موفق خواهد بود.
Pilot خلبان
.The trainee pilot flew his first solo today
خلبان کارآموز، امروز اولین پرواز تکیاش را انجام داد.
Receptionist متصدی پذیرش
.The girl is a receptionist at the Beijing Hotel
آن دختر در هتل بیجینگ، متصدی پذیرش است.
از دست ندهید: آیا مترجمی زبان انگلیسی شغلی پردرآمد است؟
شغلهای مربوط به پزشکی در انگلیسی
پزشک خانواده |
Family doctor |
دکتر |
Doctor |
جراح |
Surgeon |
پزشک عمومی |
General practitioner |
متخصص قلب |
Cardiologist |
چشمپزشک |
Ophthalmologist |
روانپزشک |
Psychiatrist |
پزشک اطفال |
Pediatrician |
دکتر پوست |
Dermatologist |
متخصص بی هوشی |
Anesthesiologist |
پزشک زنان |
Gynecologist |
متخصص غدد |
Endocrinologist |
پزشک متخصص زایمان |
Obstetrician |
متخصص اعصاب |
Neurologist |
مهارتهای شغلی به انگلیسی
با برخی از مشاغل در این مطلب آشنا شدید، اما خوب است با مهارتهایی که افراد در شغلهای مرتبط کسب میکنند یا آنها را دارا هستند نیز اندکی بیشتر آشنا شوید. این موضوع بیشتر به این علت است که معمولا کلماتی؛ مانند job به معنی شغل و profession به معنی مهارت یا حرفه اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرد که اشتباه است.
نام مهارت | معنی | تعریف |
job | شغل | یک موقعیت کاری با حقوق |
Profession | حرفه | تخصصی که به مدارک رسمی نیاز دارد. |
Occupation | شغل | تجارت در مسیر کار حرفهای |
career | حرفه ای | مهارتی که در یک دوره زمانی با پیشرفت ایجاد شده است. |
لیست لغات و عبارات مرتبط با مشاغل
برخی عبارات و کلمات در انگلیسی هستند که هر جایی آنها را مشاهده کردید، مسلما با شغل و یا حرفه شما در ارتباط است. خوب است زبان آموزان با این عبارت و کلمات بیشتر آشنا شوند:
جستجوی کار | to look for a job |
درخواست کار | to apply for a job |
پیدا کردن کار | to find a job |
شاغل شدن | to get a job |
استخدام کردن/استخدام شدن | to hire / to be hired |
بیرون کردن/بیرون انداختن | to fire / to be fire |
اخراج شدن | to be laid off |
اخراج نیروی مازاد | to be made redundant |
از دست دادن شغل | to lose one’s job |
ترک شغل | to leave one’s job |
استعفا دادن | to resign |
بازنشسته شدن | to retire |
کارفرما،کارمند:همکار | employer; employee: co-worker |
رزومه | CV – curriculum vitae |
مصاحبه شغلی | job interview |
ارتقای شغلی | promotion |
بیکار | unemployed |
مطالعه کنید: نمونه بیوگرافی به زبان انگلیسی با ترجمه
لیست ردههای مختلف شغلی
در یک شرکت و یا سازمان افراد با وجه به سابقه و مهارت کاری خود دارای ردههای مختلف شغلی هستند که این ردهها و ذکر انواع آنها میتوانید در ادامه این مطلب مشاهده نمایید:
مدیریت/Management
انواع:
president; vice-president; chairman |
رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور،رئیس هیئت مدیره |
executive officer; CEO – Chief Executive Officer; (COO; CTO; CFO – operations, technical, financial) |
مدیر اجرایی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عملیاتی، مدیر راهبردی،مدیر ارشد مالی |
director; managing director; financial director |
کارگردان، دستیار کارگردان، تهیه کننده |
manager; general manager; sales manager; project manager; line manager |
مدیر، مدیر کل، مدیر فروش، مدیر پروژه، مدیر تولید |
Head of Marketing, Head of Sales, Head of Admin: HR – Human Resources, supervisor |
مدیر بازاریابی، مدیر فروش، سرپرست مدیریت: منابع انسانی، سرپرست |
حسابها و امور مالی/Accounts and Finance
accountant; bookkeeper; accounts clerk |
حسابدار ، حسابدار، دستیار حسابدار |
treasurer; financier; investor; stockbroker |
خزانه دار، سرمایه گذار، سرمایه گذار، کارگزار سهام |
banker; bank clerk; bank teller; cashier |
بانکدار، کارمند بانک، حسابدار بانک، صندوقدار |
auditor; economist; taxman; tax collector |
ممیزی، مامور رسیدگی مالی، اقتصاددان، مامور مالیات، مالیات گیرنده |
فروش / Sales
sales manager; sales agent; sales rep; sales assistant; salesperson / salesman / saleswoman; salesgirl; sales clerk; cashier |
مدیر فروش، نماینده فروش، نماینده فروش، دستیار فروش، فروشنده، فروشنده مرد/ فروشنده زن، دختر فروشنده، متصدی فروش، صندوقدار |
wholesaler; retailer; merchant; distributor; dealer; trader |
عمده فروش، خرده فروش، تاجر، پخش کننده، فروشنده، دلال، معامله گر |
مطالعه کنید: 100 جوک انگلیسی
شرکت، عمومی/Office, general
clerk; office clerk; secretary; typist; receptionist; girl Friday; PA (private or personal assistant) |
منشی، منشی دفتر، دبیر، منشی، تایپیست، مسئول پذیرش، منشی فول تایم، دستیار خصوصی یا شخصی |
پزشکی/Medicine
doctor; GP (general practitioner); consultant; surgeon |
دکتر، پزشک عمومی، مشاور، جراح |
specialist – ear specialist; throat specialist; cardiologist; paediatrician; ophthalmologist |
متخصص-متخصص گوش، متخصص حلق، متخصص قلب و عروق، متخصص اطفال، چشم پزشک |
paramedic; nurse |
امدادگر، پرستار |
dentist; hygienist; dental nurse |
دندانپزشک، بهیار، دستیار دندانپزشک |
فناوری اطلاعات/IT
computer specialist; computer programmer; computer scientist; software engineer; systems analyst |
متخصص کامپیوتر، برنامه نویس کامپیوتر، دانشمند کامپیوتری، مهندس نرم افزار، تحلیلگر سیستم |
web programmer; web developer; web designer |
برنامه نویس وب، توسعه دهنده وب، طراح وب |
systems administrator; computer operator |
مدیر سیستم، اپراتور کامپیوتر |
تحصیلی/Education
head master/mistress; principal; dean; provost |
مدیر مدرسه پسررانه/ دخترانه، مدیر مدرسه، رئیس دانشکده، ناظم |
deputy head; head of department; professor |
معاون رئیس، رئیس بخش، استاد |
teacher – school teacher; maths teacher; English teacher; history teacher etc.; tutor |
معلم- معلم مدرسه، معلم ریاضی، معلم زبان انگلیسی، معلم تاریخ و …، معلم خصوصی |
قانون/Law
judge; barrister; lawyer; solicitor; legal secretary |
قاضی، وکیل دادگستری، وکیل، وکیل دادگشتری، منشی حقوقی |
police officer; policeman/policewoman; police inspector; detective |
افسر پلیس، پلیس مرد/پلیس زن، بازرس پلیس، کاراگاه |
guard; prison warden; traffic warden |
نگهبان، رئیس زندان، مامور راهنمایی و رانندگی |
هنر/Arts
artist; sculptor; photographer |
هنرمند، مجسمه ساز، عکاس |
musician; composer; conductor; sound engineer; pianist; drummer; singer; vocalist |
نوازنده، آهنگساز، رهبر ارکستر، تنظیم صدا، پیانیست، طبل نواز، خواننده، خواننده |
dancer; performer |
رقاص، بازیگر |
film maker; film director; producer; cameraman; lighting engineer; actor / actress |
فیلمساز، کارگردان فیلم، تهیه کننده، فیلمبردار، مسئول نور، بازیگر |
writer; author; publisher; playwright; dramatist; poet; journalist; reporter; correspondent |
نویسنده، نویسنده، ناشر، نمایشنامه نویس، نمایش نامه نویس، شاعر، روزنامه نگار، خبرنگار، خبرنگار |
designer; fashion designer; graphics designer; interior designer; furniture designer |
طراح، طراح مد، طراح گرافیک، طراح داخلی، طراح مبلمان |
ورزشی/Sport
trainer: coach: team manager; physiotherapist; personal trainer; fitness instructor |
مربی، مربی:مدیر تیم، فیزیوتراپیست تیم، مربی شخصی، مربی بدنسازی |
gymnast; tennis player; golfer; footballer; cricketer |
ژیمناستیک، بازیکن تنیس، گلف باز، فوتبالیست، کریکت باز |
از دست ندهید: اصطلاحات گردشگری به انگلیسی
زیبایی/Beauty
beautician: beauty therapist: cosmetician: aesthetician; make-up artist |
آرایشگر، درمانگر زیبایی، متخصص زیبایی، زیبایی شناس، میکاپ آرتیست |
hairdresser; hair stylist: barber |
آرایشگاه، آرایشگر، آرایشگر |
tattoo artist; nail technician: model |
تاتو آرتیست، متخصص ناخن، مدل |
پذیرایی و کترینگ/Catering
chef; sous chef; cook |
آشپز، دستیار سرآشپز، آشپز |
headwaiter; waiter /waitress |
سرکارگر، پیشخدمت خانم/ پیشخدمت آقا |
bartender; barman / barmaid |
متصدی بار، بارمن/ساقی |
dishwasher; busboy; kitchen porter |
ظرف شور، گارسون،کارگر آشپزخانه |
ساخت و ساز/Construction
builder; developer; contractor; construction engineer, construction worker |
سازنده، بساز بفروش، پیمانکار، مهندس ساختمان، کارگر ساختمان |
technician; engineer; electrician |
تکنسین، مهندس، برقکار |
welder; bricklayer; mason; painter decorator |
جوشکار، آجرکار، سنگ کار، نقاش، دکوراتور |
maintenance man; handyman; caretaker |
تمیزکار، نظافتچی، سرایدار |
رانندگان و خدمه/Drivers & Crew
driver; chauffeur; taxi driver, bus driver; train driver; dispatch driver; delivery man |
راننده، راننده، راننده تاکسی، راننده اتوبوس، راننده قطار،پیک، پیک |
pilot; co-pilot; flight attendant; stewardess |
خلبان، کمک خلبان، مهماندار هواپیما، مهماندار |
mechanic; car mechanic; railway engineer |
مکانیک، مکانیک ماشین، مهندس راه آهن |
captain; skipper; sailor |
کاپیتان، ناخدا، ملوان |
از دست ندهید: علائم ریاضی به انگلیسی
لیست مشاغل و مهارتهای رایج در زبان انگلیسی
افراد زیادی در پستها و مشاغل گوناگون در ادارات و شرکتهای متفاوت مشغول به کار هستند. به همین علت نمیتوان لیستی از تمامی مشاغل را ارائه نمود، اما در ادامه لیستی از مهمترین و پر کاربردترین انواع مشاغل در زبان انگلیسی ارائه گردیده است. در زیر عناوین شاغل توضیحی کوتاه به زبان انگلیسی نیز آورده شده است تا بتوانید بدون توجه به معنی شغل، آن را تمرین و تکرار نمایید.
Accountant
looks after the finances of an organisation |
حسابدار |
actor/actress
performs plays on stage or in films |
بازیگرمرد/بازیگر زن |
air steward/stewardess
serves airline passengers |
مهماندار هواپیما |
architect
designs buildings |
معمار ساختمان |
artist
paints or creates ornamental pictures or other art |
هنرمند |
baker
makes bread and cakes |
نانوا/قناد |
banker
works in a bank |
بانکدار |
barista
makes and serves coffee in a café |
قهوه چی/ باریستامن |
barman/barmaid
serves drinks in a bar or pub |
بارمن/ساقی |
Barber
cuts men’s hair |
آرایشگر/پیرایشگر |
bookkeeper
records money activities for a business |
حسابدار |
Builder
constructs buildings |
ساختمان ساز |
businessman/businesswoman
company executive |
تاجر مرد/ تاجر زن |
Carpenter
makes or repairs wooden items |
نجار |
Cashier
receives customer payments in a shop or bank |
صندوقدار |
chef
cooks and prepares food, in charge of the restaurant kitchen |
آشپز |
chemist
a specialist in chemistry – the interaction of chemicals |
شیمیدان |
Cleaner
cleans the interior of buildings |
نظافتچی |
coach
advises/instructs in a particular field i.e. football coach |
مربی |
Decorator
paints buildings and may do minor repairs |
دکوراتور |
Dentist
treats and maintains teeth and gum health |
دندانپزشک |
Designer
creates artistic creations i.e. fashion designer |
طراح |
Developer
develops something – property developer, web developer |
توسعه دهنده/برنامه نویس |
Dietitian
advises on food and drink for health |
متخصص تغذیه |
Doctor
treats sick people, often in a hospital |
پزشک |
Economist
a specialist in systems that produce or distribute wealth |
اقتصاددانب |
Editor
in charge of content in a newspaper or magazine |
ویرایشگر |
Electrician
installs or repairs electrical equipment |
برقکار |
engineer
designs, builds, and maintains machines, or structures |
مهندس |
farmer
manages a farm growing crops or rearing animals |
کشاورز |
fireman
works to extinguish fires (also firefighters) |
آتش نشان |
fisherman
a person who catches fish for a living |
ماهیگیر |
Florist
sells cut flowers, makes bouquets and arrangements |
گلفروش |
Gardener
tends and cultivates plants in a garden |
باغبان |
Hairdresser
cuts and styles hair (usually for women) |
هیر استایل |
Receptionist
answers phone calls and greets visitors |
مسئول پذیرش |
jeweller
makes, repairs, sells jewellery |
طلاساز/جواهرساز |
Journalist
writes for magazines and newspapers |
روزنامه نگار |
Labourer
unskilled manual workers often on a building site |
کارگر غیر ماهر |
Lawyer
provides legal assistance or representation |
وکیل |
Librarian
caretaker of books in a library |
کتابدار |
mechanic
maintains and repairs engines |
مکانیک |
musician
plays music to entertain others |
نوازنده |
nurse
works in a hospital looking after the patients |
پرستار |
optician
tests and looks after people’s eyes and vision |
بینایی سنج |
pharmacist
prepares and dispenses medical drugs |
داروساز |
photographer
takes professional photographs |
عکاس |
pilot
flies an airplane |
خلبان |
plumber
fits and repairs sanitary installations |
لوله کش |
policeman/policewoman
investigates crimes |
پلیس مرد/پلیس زن |
politician
represents people in the country’s assembly |
سیاستمدار/نماینده مردم |
postman
delivers letters |
پستچی |
professor
a teacher at a university |
استاد |
programmer
creates computer programs |
برنامه نویس |
psychologist
treats mind and behavior issues |
روانشناس |
salesperson
a seller of goods or services |
فروشنده |
scientist
carries out research and development in the natural sciences |
دانشمند |
secretary
office worker who types, keeps records and other administrative duties |
منشی |
soldier
works in the army |
سرباز |
surgeon
performs operations on patients in a hospital |
جراح |
tailor
makes clothes for individual customers |
خیاط |
teacher
works in a school educating children |
معلم |
therapist
helps people work through their emotional or mental issues |
درمانگر |
vet (short for veterinarian)
takes care of the health of animals – a doctor for animals |
دامپزشک |
waiter /waitress
serves tables in a restaurant |
گارسون/پیشخدمت |
writer
someone who write books, articles, poems |
نویسنده |
مطلب خواندنی: ارز دیجیتال به انگلیسی
ترک و یا از دست دادن کار
برخی از عبارت ها در زبان انگلیسی وجود دارند که در زمان ترک و یا از دست دادن کار مورد استفاده قرار میگیرد، این عبارات را میتوانید در ادامه مشاهده نمایید:
- عبارات کاربردی در زمان ترک کار
برای ترک کار به علل مختلف از این عبارت استفاده نمایید:
To resign | To quit | To leave your job
برای ترک کار به علت بازنشستگی و کهولت سن از این عبارت استفاده نمایید:
To retire
- عبارات کاربردی در زمان از دست دادن کار
اگر کاری را بر خلاف خواسته سازمان انجام دهید و یا برای صرفه جویی در هزینههای سازمان اقدام به اخراج و یا تعلیق کارکنان میشود، از این عبارات استفاده نمایید:
to be dismissed | To be fired | To get fired | To be sacked | To get the sack | To get the chop | To get your P45 | To lose your job
اگر به خاطر اینکه کارفرما نیاز به حضور شما نداشته باشد، مجبور شوید شغل خود را از دست دهید، از عبارت زیر استفاده نمایید:
to be made redundant
کوییز
در این بخش برای شما سوالاتی از مقاله طراحی شده که شما میتوانید پاسخ دهید. و بعد از پاسخ دادن به هر سوال در قسمت توضیحات میتوانید علت پاسخ صحیح را مشاهده کنید.