در زبان فرانسه مانند دیگر زبانها، قیدهای متفاوتی وجود دارد و هرکدام به طور متفاوتی ساخته میشوند. در زبان فرانسه، به قیدها، adverbe گفته میشود.
در این مقاله قصد داریم که انواع قید را در زبان فرانسه مورد بررسی قرار دهیم. با ما همراه باشید.
Qu’est-ce qu’un adverbe? – قید چیست؟
L’adverbe est un mot invariable qui précise ou change le sens d’un verbe, d’un adjectif, ou d’un autre adverbe.
قید یک کلمه تغییر ناپذیر است که معنای یک فعل، یک صفت یا یک قید دیگر را مشخص یا تغییر می دهد.
دسته بندی قید ها – Les différentes catégories d’adverbes
قیدها دستهبندی مختلفی دارند که برایتان لیست بندی کردهایم:
قید حالت – adverbes de manière
قیود حالت در زبان فرانسه دو دسته دارند:
1- قیدهایی که با پسوند -ment ساخته میشوند.
فرمول ساخت این قیدها اینگونه است:
un adjectif au féminin+ ment
فرم مونث صفت+ پسوند
مثال:
fort–>forte(féminin)–>fortement
doux–>douce(féminin)–>doucement
vif–>vive(féminin)–>vivement
fou–>folle(féminin)–>follement
استثنا:
a) صفاتی که به – ent پایان مییابند، برای ساخت قید پسوندemment- میگیرند.
مثال:
évident–>évidemment
violent–>violemment
b) صفاتی که به -antختم میشوند، برای ساخت قید از آنها، باید پسوند amment- به آنها اضافه شود.
مثال:
courant–>couramment
suffisant–>suffisamment
c) صفاتی که به i, u, é ختم میشوند،e مونث آنها حذف میشود.
مثال:
vrai–>vraiment
aisé–>aisément
absolu–>absolument
کلیک کنید: کلمات فرانسوی در فارسی
2-قیدهای دیگر
قید | ترجمه | مثال |
ainsi | بدین ترتیب، در نتیجه | C’est ainsi qu’elle m’a aimé
این طور بود که مرا دوست داشت. Ainsi, elle ne s’est pas présentée à l’audience در نتیجه، در میان جمعیت حاضر نشد. |
bien | بهخوبی خوب | Elle a bien agi
. او خوب رفتار کرد. |
comme | چه، چقدر [نشاندهنده تعجب] | Comme tu as grandi !
چقدر بزرگ شدی! |
comment | چگونه، چطور | Je sais comment réparer un vélo
من میدانم که چگونه یک دوچرخه را تعمیر کنم. |
debout | ایستاده | Nous préférons que nos prisonniers meurent debout.
ما ترجیح می دهیم که زندانیانمان ایستاده بمیرند. |
ensemble | با هم | Ils jouent ensemble aux échecs
با هم شطرنج بازی میکنند. |
exprès | عمدا | .Pardon, je ne l’ai pas fait exprès.
ببخشید، این کار را از قصد انجام ندادم. |
mal | بد | Il a mal compris
او بد متوجه شد. |
mieux | بهتر | Il serait mieux qu’ils n’en sachent rien
بهتر میشود اگر آنها ازش خبر دار نشوند. |
plutôt | نسبتا | C’est une réponse plutôt ambiguë
این پاسخی نسبتاً مبهم است. |
vite | سریع | Ma colère s’est vite calmée.
خشمم به سرعت فرو مینشیند. |
volontiers | با میل | .Mon frère a volontiers aidé ma mère
برادرم با کمال میل مادرم را کمک کرده است. |
adverbes de quantité et d’intensité – قید مقدار و شدت
قید مقدار و شدت به شرح زیر است:
قید | ترجمه | مثال |
assez | به اندازه کافی | Tu ne dors pas assez, mon ami.
دوست من، تو به قدر کافی نمیخوابی. |
aussi | همچنین | .Beaucoup d’enfants étaient là, et aussi quelques parents.
بچههای زیادی و همچنین چند تا پدر و مادر آنجا بودند. |
autant | به اندازه | Il y a autant de motos que de vélos
به همان اندازه که موتور هست، دوچرخه هم هست. |
beaucoup | زیاد | Il a beaucoup travaillé, aujourd’hui.
امروز، او خیلی کار کرد. |
combien | چقدر | Ça fait combien ?
(قیمتش) چقدر می شود ؟ [چنده؟] |
davantage | بیشتر | Je ne veux pas en entendre davantage !
نمیخواهم بیش از این بشنومش! |
environ | در مورد | Il y a environ 10 personnes dans la salle d’attente.
در حدود 10 نفر در سالن انتظار هستند. |
guère | به سختی | Je ne suis guère intéressé par cette proposition.
من خیلی به این پیشنهاد علاقه مند نیستم. |
mais | اما | J’aime le chocolat, mais je préfère les bonbons.
من شکلات دوست دارم، اما آب نبات را ترجیح می دهم. |
moins | کمتر | J’ai moins de temps libre depuis que j’ai commencé mon nouveau travail.
از زمانی که کار جدیدم را شروع کرده ام کمتر وقت آزاد دارم. |
Pas mal | نه چندان بد | Je te trouve pas mal sur cette photo
به نظرم توی این عکس خیلی بد هم نیستی. |
peu | کم | .Cet enfant mange peu. این بچه کم غذا میخورد. |
plus | بیشتر | Il existe plus de choses que tu ne connais pas.
چیزهای بیشتری وجود دارد که تو نمیدانی. |
presque | تقریباً | Mon fils a presque six ans.
پسرم تقریبا 6 سال دارد. |
quelque | حدودا | Il a quelque trente ans
حدوداً سی ساله است. |
si | آیا | Elle lui demandera s’il est d’accord از او پرسید که آیا موافق است (یا نه). |
tant | خیلی | Elle souffre tant !
او زیاد رنج میبرد. |
tout | همه | Elle est toute seule. او بسیار تنهاست. |
tout à fait | کاملا | C’est tout à fait normal de se sentir stressé avant un examen.
احساس استرس قبل از امتحان کاملاً طبیعی است. |
tellement | خیلی | Ce film m’a tellement ému que j’ai pleuré à la fin.
این فیلم آنقدر مرا تحت تأثیر قرار داد که در پایان گریه ام گرفت. |
très | خیلی | C’est très gentil de ta part de m’aider.
خیلی لطف کردی به من کمک کنی |
trop | خیلی زیاد | Je mange trop de sucreries, je dois faire attention à ma santé.
من شیرینی زیاد می خورم، باید مراقب سلامتی ام باشم. |
مطالعه کنید: سوالی کردن جملات در فرانسوی
adverbes de temps – قید زمان
قید | ترجمه | مثال |
alors | خب | Alors, comment s’est passée ta journée ?
خب، روزت چطور بود؟ |
après | بعد | Après avoir mangé, je vais me reposer un peu.
بعد از خوردن غذا کمی استراحت می کنم |
après-demain | پس فردا تولدمه! | Après-demain, c’est mon anniversaire !
پس فردا |
aujourd’hui | امروز | Aujourd’hui, je vais rendre visite à ma grand-mère
امروز می روم مادربزرگم را ببینم. |
auparavant | قبلا | Auparavant, je travaillais dans une autre entreprise.
قبلا در شرکت دیگری کار می کردم. |
aussitôt | همین | Aussitôt dit, aussitôt fait
همین که گفته شد، تمام شد. |
autrefois | پیش از این | . Autrefois, les gens vivaient sans électricité ni téléphone portable.
. در گذشته مردم بدون برق و تلفن همراه زندگی می کردند. |
avant | زودتر | Il fallait le dire avant !
باید زودتر بگوییمش. |
bientôt | به زودی | Vous rencontrerez bientôt ma nouvelle copine
شما به زودی دوست جدید مرا ملاقات خواهید کرد. |
déjà | قبلا | J’ai déjà aperçu cet homme par ici.
من قبلاً این مرد را این جا دیدهام. |
demain | فردا | .J’ai un rendez-vous demain
فردا یک قرار (ملاقات) دارم. |
depuis | از آن زمان | Je ne lui ai pas parlé depuis.
از آن زمان به بعد با او حرف نزدهام. |
désormais | زین پس، از این به بعد | Je suis désormais complètement libre et sans contrainte.
زین پس من کاملا آزاد و بدون محدودیت هستم. |
encore | هنوز | Il neige encore.
هنوز برف میبارد. |
enfin | بالاخره | La pizza que j’ai commandée est enfin arrivée.
پیتزایی که سفارش دادم بالاخره رسید. |
ensuite | بعد از آن | Laisse-moi finir, ensuite on part
اجازه بده تمام کنم، بعد از آن میرویم. |
jamais | تا به حال، هیچ وقت | C’est la plus belle femme que j’ai jamais vue
این زیباترین زنی است که تا به حال دیدهام. |
longtemps | مدت زیاد | Cela fait longtemps que j’attends mon anniversaire.
مدت زمان زیادی است که من منتظر تولدم هستم. |
lors | آنگاه، آن وقت | . Lors de mon dernier voyage, j’ai visité plusieurs pays d’Europe.
. در آخرین سفرم از چندین کشور اروپایی دیدن کردم. |
maintenant | الان، همین حالا | . Maintenant, je suis en train de travailler sur un nouveau projet.
. الان دارم روی یک پروژه جدید کار می کنم. |
naguère | در گذشته | Naguère, les gens se déplaçaient à cheval ou en charrette.
در گذشته مردم با اسب یا گاری سفر می کردند. |
parfois | گاهی | Il vient parfois nous voir
او گاهی برای دیدن ما می آید. [گاهی به ما سر می زند.] |
puis | سپس | Faites dorer le poulet, puis ajoutez le vin blanc.
مرغ را سرخ کنید، سپس شراب سفید به آن بیفزایید. |
quand | کی | Quand partez-vous ?
کی میروید؟ |
Quelquefois | بعضی اوقات | Les insectes et les petits animaux endommagent quelquefois les cabosses
حشرات و حیوانات کوچک، بعضی اوقات به میوههای درخت کاکائو آسیب می رسانند. |
sitôt | به محض | Sitôt arrivé, il a commencé à travailler sur son ordinateur.
به محض ورود، شروع به کار با کامپیوتر کرد. |
souvent | اغلب | .Sa situation familiale est souvent lamentable.
وضعیت خانوادگی او اغلب اسفناک است |
tantôt | گاهی | Tantôt il fait beau, tantôt il pleut, c’est le printemps !
گاهی هوا آفتابی است، گاهی بارون، بهار است! |
tard | دیر | .Il se lève toujours tard.
او همیشه دیر بیدار می شود. |
tôt | زود | Je me lève tôt, demain
فردا، زود بیدار می شوم. |
toujours | همیشه | Ces maladies ont toujours existé
این بیماریها همیشه وجود داشتهاند. |
مطلب خواندنی: احساسات به زبان فرانسوی
adverbes de lieu-قیود مکان
در لیست زیر، قیود مکان و همچنین یک جمله به عنوان مثال برایتان آوردهایم.
قید | ترجمه | مثال |
ailleurs | در جای دیگر | – Je suis allé voir ailleurs pour trouver un meilleur prix.
– من برای پیدا کردن قیمت بهتر به جای دیگری رفتم. |
alentour | دور و بر | – Il y a beaucoup de monde alentour, il doit y avoir un événement.
– آدم های زیادی دور و بر هستند، حتماً یک رویداد وجود دارد. |
arrière | عقب | – Il est important de regarder en arrière pour apprendre de nos erreurs passées.
– مهم است که به گذشته نگاه کنیم تا از اشتباهات گذشته خود درس بگیریم. |
autour | دور | – Le soleil se couche lentement autour de nous, c’est magnifique.
– خورشید کم کم داره دور ما غروب میکنه، قشنگه. |
contre | رو به رو | – Elle a posé sa main contre la vitre froide pour voir dehors.
– دستش را روی شیشه سرد گذاشت تا بیرون را ببیند. |
dedans | داخل | – Le chat est caché dedans la boîte en carton.
– گربه در داخل جعبه مقوایی پنهان شده است. |
dehors | خارج | – Il fait beau dehors, nous devrions aller nous promener.
– بیرون هوا خوبه، باید بریم قدم بزنیم. |
derrière | پشت سر | – Elle a mis son sac derrière la porte pour ne pas l’oublier en sortant.
– کیفش را پشت در گذاشت تا در راه بیرون فراموشش نکند. |
dessous | زیر | – Il y a une boîte en carton dessous la table, je vais la prendre.
– یه جعبه مقوایی زیر میز هست، میبرمش. |
dessus | بالا | – Il faut faire attention en marchant sur la glace, on peut facilement tomber dessus.
– هنگام راه رفتن روی یخ باید مراقب باشید، به راحتی می توانید روی آن بیفتید. |
devant | مقابل | – Il y a une étagère pleine de livres juste devant moi, je vais en choisir un à lire.
– یک قفسه پر از کتاب درست جلوی من است، یکی را برای خواندن انتخاب می کنم. |
ici | اینجا | – Nous avons marché longtemps pour arriver jusqu’ici.
– راه زیادی را پیاده رفتیم تا به اینجا رسیدیم. |
là | آنجا | – Elle a posé son livre là, sur la table basse.
– کتابش را گذاشت روی میز قهوه. |
loin | دوردست | – Nous avons marché loin pour trouver cette plage isolée.
– خیلی راه رفتیم تا این ساحل خلوت را پیدا کنیم. |
où | کجا | – Où est-ce que tu vas ? Je vais quelque part, je ne sais pas encore où.
– کجا میری ؟ دارم میرم یه جایی هنوز نمیدونم کجا |
Partout | همه جا | – Je ne trouve pas mes clés, je les ai cherchées partout.
– کلیدهایم را پیدا نمی کنم، همه جا دنبالشان گشتم. |
adverbes d’affirmation – قیدهای تصدیق و تاکید
قیدی است که اطمینان به انجام فعل را بیان می دارد و غالبا جمله را مقید می سازد. مانند:
assurément, aussi, certainement, bien, certes, oui, précisément, que si, sans doute, si, soit, volontiers, vraiment…
در لیست زیر قیدهای تصدیق و تاکید به همراه جمله آورده شده است:
قید | ترجمه | مثال |
assurément | مطمئنا | Assurément, il a remporté la compétition grâce à son talent exceptionnel.
مطمئناً او به لطف استعداد استثنایی خود در این مسابقه پیروز شد. |
aussi | هم | J’ai aussi acheté des fruits frais au marché..
میوه تازه هم از بازار خریدم.. |
certainement | حتما | Il a certainement oublié de verrouiller la porte en partant.
حتما فراموش کرده بود که در را قفل کند. |
bien | خوب | Elle parle bien plusieurs langues étrangères.
او چندین زبان خارجی را خوب صحبت می کند. |
certes | مسلما | Certes, il est jeune, mais il possède déjà une grande expérience professionnelle.
مسلماً او جوان است، اما در حال حاضر تجربه حرفه ای زیادی دارد. |
précisément | دقیقا | Je me souviens précisément de cet événement qui a marqué ma vie.
دقیقاً این اتفاق را به یاد دارم که زندگی من را رقم زد. |
sans doute | بدون شک | Sans doute, elle est la meilleure candidate pour ce poste.
بدون شک او بهترین کاندید برای این سمت است. |
soit | یا | Soit tu viens avec nous au cinéma, soit tu restes à la maison seul.
یا با ما به سینما می آیی یا در خانه تنها می مانی. |
مطلب خواندنی: بهترین انیمیشن های فرانسوی
adverbes de négation – قیدهای نفی
قیدهای نفی، عدم موافقت شخص را با موضوع مورد بحث میرساند. از قیدهای نفی پراستفاده میتوان موارد زیر را نام برد:
non, aucun, aucunement, nullement, jamais, rien, personne…
قید | ترجمه | مثال |
non | نه | Non, je ne peux pas vous prêter de l’argent.
نه، من نمیتوانم به شما پول قرض بدهم. |
aucun | بدون، هیچ | Il n’y a aucun doute que cette décision sera bénéfique pour l’entreprise.
شکی نیست که این تصمیم برای شرکت سودمند خواهدبود. |
aucunement | اصلا | Aucunement je ne suis d’accord avec cette proposition.
من با این پیشنهاد اصلا موافق نیستم. |
nullement | هیچ | Je n’ai nullement l’intention de partir en vacances cette année.
امسال قصد رفتن به تعطیلات را ندارم. |
Ne….jamais | هیچوقت، هرگز | Je ne partirai jamais en voyage sans mon passeport.
من هرگز بدون پاسپورت به سفر نخواهم رفت. |
Ne….plus | دیگر نه | Je ne veux plus entendre parler de cette personne.
من دیگر نمی خواهم از این شخص چیزی بشنوم. |
rien | هیچچیز | Je ne vois rien d’intéressant à la télévision ce soir.
من امشب هیچ چیز جالبی در تلویزیون نمی بینم. |
personne | هیچکس | Personne n’a répondu à mon appel à l’aide.
هیچ کس به تماس من برای کمک پاسخ نداد. |
Pas du tout | اصلا، ابدا | Je ne suis pas du tout satisfait de la qualité de ce produit.
من اصلا از کیفیت این محصول راضی نیستم. |
adverbes de doute- قیدهای شک
قیدهای شک، عدم اطمینان شخص را نسبت به موضوع میرساند. از قیدهای مورداستفاده میتوان این موارد را نام برد:
apparemment, peut-être, probablement, sans doute, vraisemblablement…
در لیست زیر، قیدهای شک همراه با معنی و نمونهجمله آمده است:
قید | ترجمه | مثال |
apparemment | ظاهرا | – Apparemment, il y a eu un changement de plan pour la réunion.
– ظاهراً برنامه ریزی برای جلسه تغییر کرده است. |
peut-être | شاید | – Peut-être que nous devrions prendre une pause avant de continuer.
– شاید باید قبل از ادامه استراحت کنیم. |
probablement | شاید | – Probablement que le concert sera annulé à cause de la pluie.
– احتمالاً کنسرت به دلیل بارندگی لغو می شود. |
Vraisemblablement | به احتمال زیاد | – Vraisemblablement, il n’y aura pas de réponse avant demain.
-احتمالا تا فردا جوابی داده نمیشه. |
کلیک کنید: بهترین شهرهای فرانسه برای زندگی
سخن پایانی
این مقاله حاوی کاملترین لیست قیدهای فرانسوی میباشد. امیدواریم که برای شما مفید واقع شده باشد.